پرش به محتوا

سال نوي چيني‌ها، سرسوزن شبيه نوروز ماست‌

    چند روز پيش، سال نوي چيني‌ها آغاز شد، سال نويي كه همچون نوروز ما، رنگ‌و‌بوي ملي دارد، همگاني‌ است و يك عيد ملي، ميهني.
    چيني‌ها هرچند كه تقويمشان، تقويم ميلادي است اما سال نويشان، همان است كه به زباني، بيش از ٤ هزارسال است كه در اين هنگامه و بدين‌گونه، برگزار مي‌شود.
    سال نو كه فرا مي‌رسد همه‌جا پر مي‌شود از شور و هياهو، پر مي‌شود از سبدهاي نارنگي و گلدان‌هايي از درختچه‌هاي نارنگي. در و ديوار با فانوس‌هاي قرمز و كاغذهاي رنگي آذين مي‌شود. هرجايي را كه نگاه كني، بندينك‌هاي قرمزرنگ گره‌شده، خودنمايي مي‌كند. حتا درختچه‌هاي كوچك نارنگي، شاخه‌شاخه‌هايش،‌ با همين بندينك‌ها و گره‌ها، آذين شده، به گونه‌اي كه ديگر تنها يك درختچه‌ي نارنگي نيست، دنيايي از زيبايي است. از يكي از دوستان چيني‌ام شنيدم كه مي‌گفت؛ به باور چيني‌ها، نارنگي، ميوه‌اي است كه نيروهاي شيطاني و ناپاك را از آدمي دور مي‌كند از همين‌رو بايد بر خوان بهاري هر چيني، نارنگي يا نارنگي‌‌هايي باشد.
    چيني‌ها هم همچون ما ايراني‌ها، خوان بهاري دارند البته اين خوان، سفره نيست بلكه تا جايي كه ديده‌ام يك سيني است با كاسه‌هاي كوچك نقلي سفيدرنگي كه در هركدام يك خوراكي نهاده‌اند. در اين خوان به گمان من، آنها هم همچون ايراني‌ها از همه‌ي داده‌هاي نيك پروردگار مي‌گذارند كه البته بنا به زمان و مكان، برايشان ارجمندي ويژه‌اي داشته است، ‌همچون ماش، زيره، ‌لوبيا، عدس، لپه و…
    در اين سيني يك كاسه هم كه گهگاه، بزرگ‌تر از ديگر كاسه‌ها است به سكه‌هاي ريز و درشت، ويژه مي‌شود كه بي‌گمان مي‌تواند نشانگر آرزوي صاحب‌خانه در توانمندي و بركت در سال تازه باشد. شيريني‌هاي گوناگون و آجيل هم ديگر چيدني‌هاي اين خوان هستند و البته سبدي از نارنگي.
    بي‌گمان هر ايراني با ديدن اين خوان، با ديدن ماش، عدس و لوبيا، به ياد سبزه‌ي سال نو مي‌افتد و با ديدن كاسه‌ي پر از سكه هم به ياد سكه‌اي مي‌افتد كه ايراني‌ها به رسم كهن، آن‌را بر سر سفره‌ي هفت‌سين مي‌‌گذاشته‌اند يا در كاسه‌ي آب و آويشن، مي‌انداخته‌اند، سكه‌اي كه آن‌را نماد شهريور‌امشاسپند، شهرياري و توانمندي مي‌دانسته‌اند.
    آرد برنج چسبيده هم از آن چيزهايي است كه در اين روزها در خانه‌ي چيني‌ها و بر خوان بهاري آنها به چشم مي‌خورد. اين آرد برنج چسبيده، نشانگر فزوني سطح زندگي است. شايد از آنجايي كه برنج از خوراك‌هاي اصلي اين مردم است، بودنش بر خوان بهاري، ‌بايسته است. به هر رو من كه با اين آرد برنج به ياد نان و پنير و سبزي خودمان افتادم كه به نشان پربركتي و پرحاصلي بر سفره‌ي نوروزمان مي‌گذاريم چرا كه از گذشته، گندم از محصولات اصلي و نان از يگانه پختني‌هاي ويژه‌ي هر خانه‌ي ايراني بوده است.
    چيني‌ها پيش از فرا رسيدن سال نو، همچون مردمان جهان ايراني، رسم خانه‌تكاني دارند. غبار و ناپاكي را از خان‌و‌مان خود مي‌زدايند و بر اين باورند كه با اين خانه‌تكاني، بدي‌‌ها را از خانه مي‌رانند و در سال نو، راه را براي آمدن بخت و اقبال خوش، آماده مي‌كنند. برخي از مردم، درها و قاب پنجره‌هايشان را با رنگ قرمز كه رنگ شادي و شانس است، رنگ‌آميزي مي‌كنند. ديوارها با كاغذ و فانوس‌هاي قرمز‌رنگ و گره‌هاي شانس، آذين مي‌شود. بر در همه‌ي خانه‌ها، ريسه‌اي از فانوس‌هاي قرمز‌رنگ، رديف مي‌شود و نويد سال نو شادي را در اين خانه مي‌دهد.
    گويا در همه‌ي فرهنگ‌ها، خانه، پايه و بنياد است چراكه زندگي در آن، جريان دارد و در و درگاه هر خانه از درون خانه، سخن‌ها دارد. خاطرم هست آن روزها كه هنوز اين‌همه درگير زندگي شهري نبوديم، آن‌روزها كه سال نو را پيش پدربزرگ و مادربزرگ در يزد مي‌گذرانديم،‌ پيش از فرارسيدن هر جشني، به ويژه جشن نوروز، مادربزرگ بر دو سوي پاشنه‌ي در خانه، گل آويشن و برنج مي‌ريخت و بر در خانه، آب مي‌پاشيد،‌ آبي كه نشانه‌ي پاكي و روشني است و نماد زندگي. هر خانه‌اي كه بر درش، آويشن و برنج بود، ما را به خود مي‌خواند. داخل كه مي‌شديم شادباش نوروز بود و عيدي‌گرفتن‌ها. حالا اين فانوس‌هاي قرمز بر در خانه‌ي چيني‌ها هم شايد همان معنا را بدهد.
    سال نوي چيني‌ها، زماني فرامي‌رسد كه سرماي سخت، رفته باشد. گاهشمار آنها، گاهشمار كشاورزي است. سال نو، نويد گرما است و آغازي ديگر بر زمين. به‌گمانم روز چهارشنبه‌ي هفته‌ي پيش(١٣ بهمن‌ماه) بود كه سال نويشان، آغاز شد. ساعت ١٢ شب، آسمان سرزمين‌هايي كه چيني‌ها در آن، زندگي مي‌كنند، نورباران شد. چيني‌‌ها كم شدن سرما، آمدن گرما و فرارسيدن فصل كشت‌و‌كار را جشن گرفتند. سه روز پيش از اين جشن، در ايران، جشن سده برگزار شده بود، جشني كه به باور برخي، جشن چله‌ي بزرگ است، جشني كه در آن، ‌آتش بر آسمان زبانه مي‌كشد. بر اين باورند كه از اين‌پس، دل زمين، گرم شدن در پيش مي‌گيرد و فصل كشت و كار نزديك است. كشاورزان زمين را شخم مي‌زنند و بذرها را آماده مي‌كنند كه تا چند هفته‌ي ديگر، كشت و كار را آغاز كنند.
    يكي از دوستانم گفت؛ سال نوي چيني‌ها، سرسوزن شبيه نوروز ماست اما من مي‌گويم اين همانندي‌ها، چيزي فراتر از يك سرسوزن است.
    ماهي، خوراك اصلي چيني‌ها در روز نخست سال نو است. به‌گمانم شما هم به ياد ماهي‌پلوي خودمان افتاديد كه بيشتر ايراني‌ها در روز نخست نوروز، مي‌خورند.
    راستي دوست چيني‌ام مي‌گفت كه چيني‌ها،‌ نارنگي خوان بهاري‌ خود را در چهاردهمين‌ روز از سال نو بر آب رود و رودخانه‌ها، روان مي‌كنند و مجردها بر اين باورند كه اين نارنگي را همسر آينده‌شان از آن‌سوي آب، خواهد گرفت. البته درست بودن اين سخن را نمي‌دانم چون در جاي ديگري نشنيدم و تنها راوي آن، دوست چيني‌ام بود.
    ديد و بازديد بزرگ‌ترهاي خانواده و عيدي گرفتن از ديگر رسم‌هاي چيني‌هاست اما جالب است كه بدانيد، چيني‌ها افزون‌بر آن‌كه فانوس‌هاي قرمز بر در و ديوار آويزان مي‌كنند و لباس قرمز‌رنگ بر تن مي‌كنند، در سال نو،‌ حتا عيدي‌هايشان را هم پاكت‌هاي قرمز يا كادوهاي قرمز مي‌پيچند.
    سال نوي چيني، همچون نوروز، يك جشن ملي پرشكوه و فرخنده است با همانندي‌هاي بسياري كه شايد سخن از نزديكي اين دو فرهنگ كهن خاورزميني داشته‌باشد، چه اين‌كه مي‌دانيم اين دو سرزمين از ديرباز باهم داد‌و‌ستدهاي بسياري داشته‌اند به‌ويژه در زمينه‌هاي فرهنگي.

    نویسنده:میترا دهموبد

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *